خاطرات زندگی نی نی خوش قدمم

۲۳ماهگی امیرعباس

سلام زندگــــــــــی من خوشحالم ازاینکه خداعمری میده ومنم ماهانه وبلاگتوبه روزمی کنم.وازخدامی خوام عمری پربرکت بده تازمانیکه خودت بتونی این وبلاگتوبخونی وبه روزرسانیش کنی.😘 امروز۲آبانماه ۱۳۹۸هست.ومن باباعلی وعازم مشهدیم.آقاخداروهزاران بارطلبیده وتوبرادومین بارمی خوای بری پابوس آقاامام رضا.ان شاءالله به حرمت محمدوآلش سفرهرسالمون بشه که همگی بریم پابوسش.می خواستیم محرم بریم کربلا.بخاطراینکه توکوچولوبودی وهمگی می گفتن بچه مریض میشه نرفتیم .ان شاءالله عمری باقی باشه سالی دیگه.🤗 راسی قصدم اینه که بعداینکه ازمشهداومدیم ازشیربگیرمت.ولی موندم چجوری که ضربه ای بهت نخوره.آخه تحمل کوچکترین ناراحتیتوندارم.اطرافیان میگن دیگه ازشیربگیرش امیربزرگ ...
2 آبان 1398

۲۲ماهگی امیرعباس

سلام نوگل باغ زندگیــــــــــم مهرماه فصل پاییزفصل قشنگ بازتوشروع به سرفه کردنوآبریزش بینی.😤 دیگه موندیــــــــــم منوباباعلی چکاربایدبکنیم.پیش چندتامتخصص اطفال بردیم میگن آلرژی داری.بایدخودتون پیداکنیدببینم به چی آلرژی پیداکردی.🤒 منم تمام تلاشموکردم ولی چیزخاصی پیدانکردم. اصلادوس ندارم تحت هیچ شرایطی سرمابخوری.تازه یه کم که جون می گیری باکوچکترین سرماخوردگی دوتاسه کیلوکم می کنی😭 عزیزدلــــــــــم فدات بشم امروزیه کوچولوتب داشتی باشربت پاشویه کمترش کردم.تمام دغدغم اینه نکنه یوقت تب کنی.دردوبلات بخوره توسرخودم مامانی
2 مهر 1398